بحر نوشتن با ساعت شنی

مال پدر مهمانی خواهر و برادری خاصی بود. سماور را آتش کرد و روی ایوان اتاق مهمانی گذاشت. یک دست فنجان و نلعبکی توی سینی چید. چارقد گلدارش را

جشن چهار آبان

تن ماهی جشن چهارم آبان سال ۱۳۵۲ بود. تمرین‌های رژه را در مدرسه شرف ارامنه انجام داده بودیم. آماده برای رژه روز جشن تولد بزرگ خآندان پهلوی بودیم. دامن

فال قهوه، عقرب، زن موفرفری

عقرب، زن موفرفری درحال نوشتن و آماده کردن تمرین برای جلسه چهارشنبه ” نوشتن با ساعت شنی” بودم. بوی قهوه از آشپزخانه نزدیک‌تر شد. سر برگرداندم دو فنجان توی

سکوت حجره

سکوت حجره صداها کم و کمتر می‌شود. حیاط سرا خلوت است. یک کلاغ دم سفید همان کلاغ جره خودمان بین  درخت‌ها با صدای بلند می‌خواند‌. روی اولین پله‌ی حجره

تقابل دو نسل

تقابل دو نسل سعی می‌کردم برای غلبه بر خواب بعد از ناهار بنویسم. زیاد فرقی نمی‌کرد از کجا و چه. فقط باید ذهن را به نوشتن بدهم. بهتر است