غزل بر وزن
مفاعلن، فعلاتن، مفاعلن، فعلان( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)
طهارت کردن: وضو ساختن، طهارت به خون جگر پارادوکس است. در شعرهای عارفانه بسیار است.
بیت پنج: دلی که در حلقههای آشفته زلف یار گرفتار میشود، صفت آشوب را از آن میگیرد. دل خود به این آشوب خوشنود است، چون به جان معنای ایهامیاش از دل و جان است. شاعر به طریق سؤال میگوید: نمیدانم دل من چه منفعتی در این داشت که از بن جان خود را در گیر چین و شکن گیسوی یار کرد، اما شاعر خوب میداند که این آشوب تا چه حد دلخواه دل او بودهاست.
تار: حسین علیزاده
توضیحات از شرح شوق دکتر حمیدیان
خوانش زیر نظر آقای محتشم مومنی
آخرین دیدگاهها