عکس:مسجد و مزار شمس
اولین بازدید ما از مزار شمس بود. هوای اتوبوس گرم و دم کردهبود. لیدر( راهنما) ترک با ما همراه بود تا از تاریخ بناها برای ما بگوید. کلمه شمس را با تاکید روی حرف شین میگفت «شیمس» این با لحن ترکی خیلی شیرین و جذاب بود. از شمس گفت: «برای مردم قونیه حضرت شمس تبریزی دوست خدا و یکی از اولیای خداست. حضرت شمس از مردم تبریز بود که پیران طریقت به جهت سَیَران دائمی او بدو کامل تبریزی میگفتند. ابتدا مرید شیخ ابوبکر تبریزی سَلّهباف بود و چون کمالات او از حد ادراک مردم درگذشت در طلب اکملی برآمد و به سفر پرداخت. حضرت شمس دوبار از قونیه کوچ میکند. در باور مردم ترکیه حضرت شمس در اینجا کشته و یا غیب شدهاست.
مزار شمس تبریزی در قونیه است. اما در نیدهِ ترکیه، ایران در خوی و در پاکستان هم مزارهایی را به حضرت شمس نسبت دادهاند. مزار در قرن سیزدهم در حکومت سلجوقیان بنا میشود و در قرن شانزدهم در زمان عثمانی، امیر اسحاق بیگ(اسحاق پاشا) آن را مرمت و بازسازی میکند. در کتاب مناقبالعارفینِ احمد افلاکی، شیخ شمس تبریزی غیب نمیشود و توسط علاءالدین پسر مولانا کشته میشود و در چاهی انداخته می شود.»
در داخل اتوبوس مرتب باید به سمت راست و چپ و روبرو نگاه میکردیم لیدر ترکی زبان با حوصله توضیح میداد و آقا نادر برای ما ترجمه میکرد. لحن و ادای کلمات ترکی او خیلی دلنشین بود. «روی تپه روبهرو، بزرگترین مسجد قونیه، مسجد علاءالدین کیقباد، که به دستور مسعود اول یکی از سلاطین سلجوقی ساختهشدهاست. چون در زمان علاءالدین به پایان میرسد به نام مسجد علاءالدین است. گنبدهای کناری آن مزار سلاطین دیگر است. در سمت راست، موزه ِمدرسه کاراتای یا موزه کاشی در زمان جلالالدین کاراتای ساختهشدهاست.» به میدان قلیچ ارسلان(شمشیر و شیر) رسیدیم. قلیچ ارسلان در جنگ با بیزانس و جنگهای صلیبی پیروز میدان بودهاست. ما همچنان در اتوبوس در حال بازدید از مساجد و موزهها بودیم و لیدر ترک زبان همانند استادِ تاریخ ریز به ریز توضیح میداد. از چراغ سبز که رد شدیم؛ با صدای بلند گفت: «اینجا محل ملاقات مولانا و شمس است.» همگی تقریبا نیمخیز بودیم تا چیزی را ببینیم «در اینجا قندیلها و تندیسهایی گذاشتند که نشان دهنده محل ملاقات است.» من از داخل اتوبوس چیزی ندیدیم. سمت راست کلیسای قدیمیست که فرانسویها در سال ۱۹۱۰میلادی ساختند. مسجد «اپیکچه» و مسجد «شرفالدین» و موزه و مدرسه «اینچه مناره» با یک تک مناره بلند و باریک روبروست. همه را از داخل اتوبوس دیدیم و ندیدیم. یک لحظه به سمت چپ و در همان حال به سمت راست میچرخیدیم. سمت راست بازار قدیمی قونیه با قدمت دو هزار ساله بود. این گردشگری هم خودش تعریفی جدید داشت. در سمت شمالی مسجد شرفالدین و تربت شمس تبریزی بود.
بخش هایی از کتاب راز شب مه آلود
آخرین دیدگاهها