فیلم برداشتی آزاد از کتاب «شبهای روشن» تئودور داستایفسکی بود. به کارگردانی فرزاد موتمن که فیلم نامه آن را سعید عقیقی نوشته. با بازی هانیه توسلی و مهدی احمدی. فیلم محصول سال ۱۳۸۲ می باشد.
داستان فیلم؛
از عشق و قول و انتظار و وفای به عهد برای اثبات عشق میگوید.
از دختری ساده دل عاشق میگوید.
از تهران، شهر پرهیاهو میگوید.
از خیابانهای خلوت و بی عبور میگوید.
از خانه های قدیمی و با رنگ و بوی خاطره میگوید.
از نیامدن سر قرار و تردید برای آیا عشق را در دل زنده نگه دارد؛ میگوید.
از مردی عبوس و تنها میگوید که شاید بتوان گفت عشق را هنوز باور نکردهاست.
از مادری با حضور همیشگی میگوید که آرام بیصدا میآید گاه زنبیل به دست و گاه با دستان خالی رخ به رخ می شود.
از ساعت انتظار میگوید که حتی شعرهای عاشقانه هم از طولانی بودن آن نمی کاهد.
از کوچه های بی رهگذر میگوید.
از اعتماد به نگاهی که در غربت میتواند پناهی باشد.
از سربالایی های تند و نفس گیر که انتظار و رسیدن سر قرار آن را هموار میکند.
از کتابفروشی با کتابهای کهنه که روی هم تلنبار شده؛ می گوید.
از مردی که شاید تلنگری بخورد عشق را باور کند.
از شهری که مردمانش را دوست دارد ولی هیچکس را نمیشناسد.
از تعهد به قولی که فقط از عاشقی ساده دل برمیآید.
از خیس شدن زیر باران و همچنان انتظار.
از تنهایی و باور اینکه چون کتاب می خوانی تنها نیستی ولی تنهاترین آدم روز کره زمین هستی.
از شعر می گوید شعرهایی ساده ولی با عمقی کاونده.
از غرق شدن در کتاب و خوره خواندن کتاب و بلعیدن آن.
از بهانه بیخوابی و چای دونفره.
از دل کندن ازکتابهای خوانده و نخوانده که روزی دلبسته آن بود.
ازجادوی عشق که چهره عبوس و در خود فرورفته را تغییر میدهد آنگاه که دیگر سر بر گریبان راه نمیرود و قدمهایش تندتر می شود.
از انتظاری که به پایان میرسد و عهدی که وفا می شود.
از مردی عبوسی که جادوی عشق در دلش جاودان میشود و گره از ابرویش می گشاید.
از مردی که همچنان تنهاست ولی عشق را باور کرده است.
۱۴ اَمرداد ۱۴۰۱
آخرین دیدگاهها