مقاله زبان مادری

ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست/ در حضرت کریم تمنا چه حاجت است.

همه ما قصه شنیدن را دوست داریم به نوعی با آن ارتباط می گیریم. گاه خودمان را جای قهرمان قصه می‌گذاریم. هیچ وقت از قصه شنیدن، حتی تکراری هم خسته نمی‌شویم. زندگی هر کدام از ما پر از قصه است. قصه‌هایی از تجربه‌های ریز و درشت که پر از مفاهیم اخلاقی، اصول فرهنگی و گاهی حتی درد دل‌های کوچک می‌باشد.

خاطره گفتن بخش مهمی از همین قصه‌هاست، که ما وقت بازگو کردن آن نوعی بازیگری هم داریم. زمانی که به جای هر کدام از شخصیت‌های خاطره حرف می‌زنیم. گاهی لحن کلام را از شاد به غمگین یا جدی و یا شعرگونه می‌‌کنیم. خاطرات چون از دل واقعیت بیرون می‌آید همیشه شنیدنی است. گاهی ممکن است برای جذابیت آن کمی رنگ و لعاب هم به آن بدهیم، ولی شالوده و بن‌مایه آن بر اساس واقعیت است. بدون ترس از قضاوت شدن واقعیت‌ها را باید نوشت.

با توجه به اینکه زندگی  روی دور تند است و همه چیز با سرعت می‌گذرد و گریزی از آن نیست؛ ولی در همین دنیای مدرن هنوز بوی نم کاهگل و خانه‌های قدیمی حس خوشایند و شیرینی در وجود ما زنده می‌کند. ما هر چه با سرعت به سوی مدرنیته پیش برویم باز هم نمی‌توانیم از گذشته خود دل بکنیم و آن را رها کنیم هر از گاهی برای آرامش روح و روان نیاز داریم که سری به گذشته خود بزنیم. چرا؟ به چند دلیل، یکی برای اینکه گذشته ما با مهمترین وبا ارزشترین گوهرهای زندگی مان پیوند خورده‌است. گوهرهایی که با هیچ ثروتی برابری ندارند. پدر و مادر آن گوهر یکدانه هستند. بعد از آن کودکی ماست که بی‌غل وغش گذرانیدیم. اما از همه  شاخص تر به نظر شما در گذشته ما چه چیزی هست که یاد آوری آن اینقدر شیرین و جذاب است . دقیقا، آن چیزی که ما را با گذشته مان آشتی می‌دهد زبان مادری مان است، که همیشه و همه جا همراه ما است.

عزیزی می گفت: زبان مادری را ما از لحظه جنینی می‌شنویم و با ما همراه می‌شود و همین یک تلنگر کافی است تا ما بدانیم که لهجه و گویش یا همان زبان مادری چه گنج با ارزشی است. گنجی که سال‌ها با بهترین عزیزانی که با آنها بزرگ می شوی همراه ما است. نمی‌دانم چقدر لالایی‌های و قصه‌های مادر بزرگ یا مادرتان را یادتان هست. وقتی یاد آن می افتید چه حسی در وجود شما زنده می شود. درست است، حس زندگی و حس ریشه دار بودن و حس تعلق داشتن به آب و خاکی که همه حرف‌ها و نصیحت‌ها  د رقالب قصه‌ها به  ما گفته می‌شده است. حالا این قصه ها این پند و نصیحت ها در حال فراموشی است .

حال اگر خیلی خوش شانس یا با هوش باشیم که آنها را به خاطر داشته باشیم، پس گنجی بزرگ را توانستیم حفظ کنیم . زبان مادری یک گنجینه ای از باورها و اعتقادات و آداب و رسوم است که می توان آن را در فرهنگ عامه یا فولکلور آن را باز یافت. هر آدم پیری که می‌میرد یک کتابخانه سوخته می شود. وقتی یک لهجه یا گویش از بین می‌رود در واقع خرده فرهنگ‌های باارزش مرتبط با آن از بین می رود و بخشی از میراث فرهنگی از شعر، افسانه، ضرب المثل، لطیفه، که وسیله تفاهم و تعامل نسل‌هاست ناپدید می‌شود. فرهنگ در معنی وسیع ان یعنی انچه راه و رسم زندگی بشر را تعیین می کند.

استان مرکزی و به خصوص شهر اراک دارای تنوع بسیار زیادی در لهجه و گویش دارد. ولی آنچه در بخش فرهنگ شهر ما مهجور مانده‌است همان لهجه است ما لهجه زده هستیم. هیچ شهری مثل ما لهجه خود را مسخره نمی کند. متاسفانه هیچ اراکی حاضر نیست با این لهجه حرف بزند و حتی بزرگان ادبیات و فرهیختگان این شهر حاضر نیستند با این لهجه صحبت کنند از همه مهم تر رِسانه‌ها هستند که در برنامه خود بیشترین برنامه‌های طنز را به لهجه اختصاص دادند و بعضی از عزیزان نهایت کم لطفی را داشتند. بیایید  عار پنداشتن از کلماتی که پدران و مادران ما بکار می‌بردند وتجدد نمایی را کنار بگذاریم و با پاسداری از لهجه و گویش بخشی از فرهنگی که در حال نابودی است زنده نگه داریم تا پلی باشیم بین نسل خود و نسل اینده خود. اگر کمر به نابودی آن بستیم باید بدانیم که آرام آرام یک فرهنگ را نابود کرده‌ایم که دیگر هرگز باز نخواهد گشت.

لهجه و گویش ما زمانی می میرد که در یک زبان و گویش بزرگتر حل شود. حالا که روزبه روز کلمات و واژهای کوتاه شده و نصف شده در زبان ما وارد شده است این اجتناب ناپذیر است راه حل چیست؟  با ضبط و ثبت، لهجه و گویش خود را نگهداری کنیم و بگویم ما در گذشته این کلمات را داشتیم و دست فرزندان خود را در دست گذشتگان خود بگذاریم تا شکاف فرهنگی کم شود.

باید بدانیم که لهجه میراث معنوی ناملموس فرهنگی هر شهر و در اصل هر کشوری هست. چرخش و قوسی که برای ادا کلمات در لهجه بکار برده می‌شود به آن آهنگ زیبایی می‌دهد که حس صمیمیت دارد. شاید جالب باشد بدانید که تقلید لهجه غیر ممکن است.

در لهجه اختلاف در آواها آن را شیرین تر و دلنشین تر کرده است و نشان دهنده تفاوت های فرهنگی هر منطقه است.

زنده نگه داشتن لهجه نشان حس میهن دوستی و عشق به آب و خاک است. نگهداری از آن هویت ملی ماست. هویت ما خواه نا خواه به زبان مادری مان گره خورده است. تنها چیزی که گذشته را به حال و آینده پیوند می دهد زبان است که مهم و حیاتی است .اگر ما این ارتباط ساده و عاطفی را به فراموشی بسپاریم یعنی بخش مهمی از گذشته خود را فراموش کرده ایم.

زبان مادری زبان گفتن همدلی و همزبانی و ارتباط های عاطفی ست

زبان مادری مثل رنگ چشم و رنگ پوست می ماند و ما هیچ دخل و تصرفی در آن نداریم ولی این دلیلی بر بی توجهی به آن نیست.

در دنیا ۲۶ فوریه مصادف با دوم اسفند روز زبان مادری است. همین نشان دهند حائز اهمیت بودن لهجه وگویش می باشد.

حالا ببینیم بزرگان دنیا در باره لهجه چه گفته اند

هانریش بل  می گوید: پسرم وقتی می بینی کسی لهجه دارد معنایش این است که از تو یک زبان بیشتر می داند

آلفونس دوده نویسنده فرانسوی: کسی که زبان مادریش را فراموش کند، مانند زندانی است که کلید زندانش گم شده است

پرفسور حسابی نه سبزم . نه قرمز زبان مادریم را یاد بگیرم برای من کافیست

هایدگر اگر زبان ملتی از بین برودآن ملت هم از صحنه هستی خارج شده است.

وینگن ایشتاین فیلسوف زبان من جهان من است و جهان من زبان من.

 

شعرای زیادی بودند که در گذشته و حال به زبان مادری خود شعر گفتند از جمله شهریار با شعر معروف حیدر بابا  که این شعر از کودکی شهریار است که احساس خود را نزدیک به زبان عامه در این شعر بیان می کند.

امروز اهمیت و پرداختن به خرده فرهنگ‌ها بر دوش کسانی است که هنوز خاطره‌ای و یادی از گذشته دارند.

.

به زعم خودم کار بزرگی در زمینه به یاد ماندن و ثبت بخش مهمی از لهجه و گویش اراکی شده ام و شاید در آینده کتاب مادرم شوکت، بتواند منبع دقیق و درست، برای کسانی باشد که می‌خواهند در باره لهجه و گویش این بخش از کشور مطالعه یا فعالیت داشته باشند . این کتاب لابلای خاطرات به فرهنگ ساده و پاک و بی آلایش آن دوره اشاره دارد.

در این برنامه قصد ندارم در باره کتاب مادرم شوکت چیزی بگویم ولی اصل و ریشه کاری که من آغاز کرده ام با کتاب مادرم شوکت می باشد . وقتی در حال ویرایش کتاب بودم برای برخی کلمات به دنبال معنی بودم به این برمی خوردم که این کلمه فارسی دری می باشد. فارسی دری زبانی است که عمر خیام با آن شعر گفته است. فارسی دری به گفته دهخدا بزرگ مرد لغت نامه نویسی ایران یعنی لغتی که در ان نقصانی نباشد. کلمات که در زمان پدرها و  مادرها گفته می شد فارسی دری بوده. بیشترین واژهای لهجه و گویش اراکی فارسی دری می باشد.  پنج تن از استادان معتبر زبان و ادبیات فارسی ( دکتر عبدالعظیم قریب، جلا الدین همایی، رشید یاسمی، بدیع الزمان فروزانفر، ملک الشعرای بهار، در باره اشاره به فارسی دری می گویند: فارسی دری زبانی است که در دوره ساسانی دربار ایران و مردم مدائن یعنی تیسفون پایتخت کشور بدان تکلم می کردند.. زبان فارسی دری زبان پایه است این زبان است که همه را در زیر یک پرچم و بر گرد یک اجاق و یک تمدن گرد آورده است. هیچ زبانی به اندازه فارسی از عشق حرف نزده است و ان را محور و مقتدا قرار نداده عشق طلب است محراب و ارمان است روندگی است به سوی رهایی متوقف نماندن بنابر این انحطاط زبان انحطاط کشور است . کسی که زبان خود را درست نداند فکر خود را زاینده و پوینده نخواهد یافت .

 

در پایان بیاییم قوت قلبی باشیم برای کسانی که در این راه گام برمی دارند به دمی یا قدمی یا قلمی یا درمی،  نه اینکه با کوچک جلوه دادنگج.جگ*، کار انها را زیر سوال ببریم.

با امید به اینکه با زنده نگه داشتن زبان مادری و لهجه بتوانیم ریشه و اصل فرهنگ غنی خود را حفظ کنیم و در حد توان به فرزندان‌مان هدیه بدهیم. آغاز و انجام همه امور به لطف حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

ادواردوگالئانو سمانه میلانی تبریزی کتاب زنان

دنیا کوچک می شود امروز روز جهانی زبان مادری است دنیا با ازبین رفتن سخنگوهای خود کوچک می شود هر دوهفته یک بار یک زبان از بین می رودهمانگونه که روزبه رزو گیاهان و حشرات نابود می شوند انخلا شاعر سرخپوست شعرهایش را برای کسی نمی خواند چون کسی زبان او را کسی نمیدانست

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *