میخواهم به کسانی که هنوز برای نوشتن خاطرات خود تردید دارند؛ یک مژده بدهم. کتاب شازده حمام نوشته دکتر محمد حسین پاپلی یزدی این جسارت به شما میدهد که خاطرات خود را بنویسید. کتاب در پنج جلد نوشته شدهاست. کتاب را به سفارش دوستم خریدم و در حال حاضر مشغول خواندن جلد دوم هستم. با خواندن همین دو جلد که مربوط به کودکی تا آغاز نوجوانی نویسنده است، احساس کردم که خواندن کتاب را به شما پیشنهاد بدهم. شازده حمام، خاطرات دکتر پاپلی یزدی است که با زبان خیلی ساده نوشته شده است به همان سادگی خودش. حتی فکر میکنم اگر از نزدیک ایشان را ببینم بسیار مهربانانه حرف خواهند زد، هرچند چیزی در باره خودش و مهربانیهایش در کتاب ننوشتهاست ولی روح مهربانیهای او در کتاب موج میزند. دکتر با قلمی ساده و شیوا و روان بدون به کار بردن کلماتی سنگین و پر طمطراق حق مطلب را ادا کرده است. کتاب خاطراتی از جزییات زندگی و اتفاقات ریز و درشت افرادیست که در اطرافش بودند؛ آن را با جسارت فراوان نوشته بی هیچ ترس و واهمه ای از قضاوت. در لابه لای سطور کتاب میتوانی با نکته بینی به روانشناسی و جامعه شناسی و شناخت انسانها پی برد. شیوایی و روانی قصه به گونهای است که من به شخصه مشتاق سفر به شهر یزد و دیدار با این انسانهای پاک و صبور شدم. همیشه یزد را با شیرینیهای ناب و لهجه شیرینتر از شیرینش میشناختم. ولی حالا پس از خواندن کتاب دلم همراه شدم با زنان و مردانی که برای زندگی جنگیدند برای حفظ و صیانت خود جنگیدند. همراه شدم با مادرانی که زجر کشیدند تا فرزندانشان بتواند روی آرامش را ببیند. زنانی که حق مادری را تمام کردند. کتاب ما را به عمق زندگی ها میبرد وعطر گذشت و فداکاری مردان و زنانی را به مشام ما میرساند که برای حفظ زندگی چه ها که نمی کنند. از انسانهایی که همان یک وجب خاک را دنیای آمال آروزهایشان میدانند و هرگز جرات دل کندن از آن را ندارند تا شاید بتوانند از این فقر نجات یابند. وقتی کتاب را می خواندم گاه اشک ریختم؛ برای بیپناهی زنانی که می خواستند قوی و خویشتندار باشند و در جاده زندگی نلغزند و بتوانند همچنان با لقمه حلال شکم بچههای خود را سیر کنند. چقدر این لقمه حلال ارج و قرب دارد. چقدر این تن ارزش و حرمت دارد، که نباید دست هیچ نامحرمی به آن بخورد و باید هزارن بار برای آن ها دست زد. زنانی هر چند نامشان جای ثبت نمیشود؛ ولی همین که به خودشان بدهکار نیستند و افتخار این را دارند که زندگی را آبرومندانه پیش بردند این همان ارزش و اعتبار و قهرمان بودن است. دکتر بارها یادآوری کردهاست که مردانی در این سرزمین زیستند که نام پهلوان نداشتند، ولی روحیه پهلوانی آن ها حامی و پشتیبان زنانی و مردانی بودهاست که از راه صراط مستقیم به بیراه نروند. از کودکانی که یک تنه بار زندگی را به دوش کشیدند و در خردسالی ( ثلثه مردی) نانآور خانه بودند.
اگر بگویم کتاب(جلد یک و دو) سراسر درد است؛ بیانصافی کردهام. ولی آنقدر فقر و افتادن در دامهای آن پر رنگ است که در تمام مدت خواندن کتاب با خودم فکر میکردم اگر نداری و مسکنت نبود انسان چگونه میزیست؟ اگر این شکاف طبقاتی نبود، سرنوشت انسان چگونه بود؟ اگر برخی اتفاقات دردناک رخ نمیداد، زندگی چگونه پیش میرفت؟ آیا مرگ کسی باید راهگشای زندگی دیگری شود؟ چه میشود که یک رخداد باعث نجات عدهای و برعکس نابودی زندگی دیگری میشود؟ آیا سرنوشت در دستان ما می شد؟ آیا جغرافیای زندگی ما جبر است؟ آیا در اگر در دوره دیگر از تاریخ متولد میشدیم زندگی ما جور دیگری رقم میخورد؟ هزاران سوال بی جواب و رمزگونه از زندگی ما انسانها که حتی خودمان هم نمیتوانیم پاسخی درست به آن بدهیم.
کتاب شازده حمام روایت زندگی ما انسانها و اثبات این کلام که «زندگی با تمام تلخیهایش شیرین است.»
در فصلی دیگر که بقیه کتاب را خواندم بازهم از آن خواهم نوشت.
تیرماه ۱۴۰۱
آخرین دیدگاهها